عکاسی

شما نمی توانید عکس بگیرید، بلکه باید عکس را بسازید - انسل آدامز

شما نمی توانید عکس بگیرید، بلکه باید عکس را بسازید - انسل آدامز

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد» ثبت شده است


Surrealism
عکاس :سید مصطفی زمانی
نقد از :
اصغر خوش خلق :
انتزاع برای تکلم حادثه های روزمره، یگانه موردی ست که جواب می دهد...
تقریبا کل کادر را سیاهی فرا گرفته و این سیاهی برای روشنایی های کل کادر نیز باز زیاد است.
لکه های درون کادر از سیاهی ها به بیرون پاشیده اند و گویی انفجاری در تیرگی ها نشسته است...
حضور عناصر از جمله پیکره ی مبهم انسانی (در حد گمان) تقلایی برای وضوح خود نمی کند و گویی همواره خونسردی برای این هزل عصر باقی خواهد ماند.
پل به روشنایی نمی رسد و برش به نا کجای کنتراست شدید اثر می رسد.

امید امیدواری :
نمونه ای خوب برای عکاسی ذهنی و درون گرا که در ضمن ساختار اصولی بصری عکاسی را به هم میزند.

فرم به چگونگی ارائه موضوع گفته می شود. بن شان, نقاش و عکاسی که در سالهای 1930 کار می کرد, می گفت فرم شکل محتوی است. اظهارات توصیفی درباره فرم عکس به چگونگی ترکیب, آرایش و ساختمان دیداری مربوط می شود.

با در نظر گرفتن چگونگی استفاده از آنچه که بدان"عناصر صوری" می گوییم, می شود فرم عکس را برسی کرد. عکاسی این عناصر را از فرمهای هنری نقاشی و طراحی به ارث برده است : نقطه, خط, شکل, نور و ارزش نور, رنگ, بافت, تراکم تصویر, فضا و حجم. عناصر صوری دیگری که برای عکاسی تعریف شده اند عبارت اند از : دامنه ی تونهای سیاه و سفید, کنتراست موضوع, کنتراست فیلم, کنتراست نگاتیو, کنتراست کاغذ, قطع فیلم, نقطه دید, که فاصله دوربین تا موضوع و عدسی مورد استفاده را شامل می شود, زاویه عدسی, کادر و لبه, عمق میدان, وضوح دانه ها, و درجه وضوح. منتقدان به شیوه های استفاده از این عناصر صوری "اصول طرح" می گویند که شامل مقیاس, تناسب, وحدت در تنوع, تکرار و ریتم, توازن, نیروهای هادی, تاکید و تبعیت اجزا از یکدیگر است.

سوزان کیسماریک در مقاله ای که برای کتابچه راهنمای نمایشگاه جن گروور نوشته است در قسمتی از مقاله به نکته ای اشاره می کند که مثال خوبی است در این مورد که چگونه منتقد می تواند فرم و تاثیر آن را بر موضوع توصیف کند :

استفاده شگفت انگیز از عنصر صوری در این تصاویر, مقیاس اشیاع در آنهاست. اندازه وسایل خانگی, کارد, چنگال و قاشق بزرگتر از اندازه واقعی است. درک متعارف از مفهوم این اشیاء  پیش پا افتاده, دگرگون می شود و این وسایلبه اشیاعی غریب و اسرار امیز تبدیل می شود. آرایش بشقابها, کاردها و وسایل خانگی, بیننده را جذب و مسرور می کند و موجب می شود این وسایل در برابر نگاه ما جان بگیرند, هرچند در همان لحظه, به احساس ما نسبت به نقش اصلی این وسایل در دنیای طبیعی, تلنگر می زند. نور مصنوعی به دقت کنترل شده, به این تاثیر کمک می کند. بازتاب رنگ و شکلها بر روی شیشه, فلز و آب, که در زندگی و اقعی لحظه ای به چشم می آید, یا اصلا نمی آید, در اینجا ثابت شده است و موضوع جدیدی را در برابر چشمانمان خقل کرده است. رنگهای طبیعی در عکس شدت یافته اند. اشیای آلی با مصنوع دست انسان در کنار هم گرار گرفته اند. بافتهای صاف و ملایم با بافتهای خشن توازنی ایجاد کرده اند و احساس با اجسام به نزاع برخاسته است.

عناصر صوری که کیسماریک بدانها اشاره می کند عبارتند از نور, رنگ, و بافت, اصول طرح, مقیاس, آرایش اشیاء  و در کنار هم قرار گرفتن آنهاست. او مقیاس را اصل مسلط طرح می نامد و سپس اثر استفاده از مقیاس را در عکس و ادارک ما را وصف می کند. او اشاره می کند که نور, مصنوعی و به دقت کنترل شده است. رنگها طبیعی است, برخی از شکلها صناعی و برخی آلی هستند و در کنار هم قرار گرفته اند. به بافتها اشاره می کند که هم خشن هستند و هم صاف و ملایم و سر انجام به حس و جسم اشاره می کند. توصیف کیسماریک از این عناصر, و تاثیر آنها, به فهم ما و درک اثر گروور یاری می رساند.

در یک پاراگراف کیسماریک نشان می دهد که منتقد به طور همزمان چگونه موضوع و فرم را وصف می کند و همینطور منتقد در یک پاراگراف دست به توصیف, تفسیر, و ارزیابی می زند. نام بردن از اشیاء توصیف است و اشاره به اسرار آمیز بودن آنها, تفسیر عکس است. نظر نویسنده مثبت است. پس از خواندن پاراگراف در می یابیم که کیسماریک عکسهای گروور را خوب تلقی می کند و برای این امر دلیل ارائه می دهد و دست به داوری می زند. داوری اش متکی بر توصیفات است.


مانیور وایت, عکاس و معلم برجسته عکاسی, یک بار گفت که"عکاسان بهتر از آنچه میدانند عکس می گیرند" او این مطلب را به عنوان هشداری علیه تاکید بیش از حد بر استنباط شخصی عکاسان از عکسی  که گرفته اند بیان داشت. در پاسخ به مسئله نقد"نیت گرایی", یا آنچه که زیباشناسان آن را "خطای عمدی" عنوان داده اند, وایت مسئولیت تفسیر را نه بر عهده عکاس بلکه بر دوش بیننده گذاشت. نیت گرایی شیوه نقادانه نادرستی است که با واسطه ی آن تصویر (یا اثر ادبی) بر اساس نیت وقصدی که ایجاد کننده اثر از آفرینش آن داشته است تفسیر و قضاوت می شود. به عقیده کسانی که از نیت گرایی تبعیت می کنند, اگر, مثلا عکاس نیتش بیان مفهوم الف بوده است,  پس مضمون عکس در آن باره است, و تفسیرها بنا بر نیت عکاس سنجیده خواهند شد. برای قضاوت درباره عکسها, منتقد باید مشخص سازد که عکاس به واسطه ی عکس قصد انتقال چه مفهومی را داشته است, و بر این مبنا قضاوت کند که آیا در این امر توفیق یافته است یا خیر. اگر عکاس نیتش را تحقق بخشیده باشد, پس تصویر خوب است; در غیر این صورت, تصویر ناموفق تلقی خواهد شد.

نیت گرایی, به عنوان شیوه نقادانه از چند جهت مشکل آفرین است. نخست آنکه پی بردن به نیت عکاس دشوار است. بعضی عکاسان در دسترس نیستند تا درباره تصاویرشان نظر بدهند; بعضی دیگر نیت خویش را بیان نمی دارند. برخی عکاسان ترجیح می دهند که عکس بگیرند و دیگران آن را نقد کنند. همان طور که سیدنی شرمن گفته است, " برایم فقط گرفتن عکس جالب بوده است, و تحلیل آن را به منتقدان وا می گذارم".

تفسیرها و نیت هنرمند

عکاس : سید مصطفی زمانی

گروهی از عکاسان هنگام برداشتن عکس بر نیت خویش واقف نیستند. مثلا, جری اولسمن خیلی غریزی و آنی کار میکند:" وقتی شروع میکنم, هیچ برنامه و دستور کاری ندارم. می کوشم چیزی خلق کنم که از نظر بصری برانگیزنده و هیجان آفرین باشد, چیزی که قبلا کسی شبیهش را انجام نداده باشد, ولی برای من همسویی بصری و زندگی خواص خودش را دارد".

بسیاری عکاسان در آثارشان جایی هم برای ضمیر ناخودآگاهشان و مفاهیم ناخواسته ای که ممکن است بر اثر بیافزاید منظور می کنند. مثلا, سندی اسکاگلند می گوید که :" یکی از مجزوب کننده ترین جنبه های شیوه ی کار من محتوا و آگاهی نهفته ای است که از اثر می تراود, بی آنکه هنگام آفرینش هنری چنین هدف و مقصودی را پیگیری کرده باشم".

شاید مهمترین جنبه مسئله این باشد که وظیفه تفسیر را باید بیننده عهده دار گردد و نه عکاس. اگر به مداخله عکاس تکیه کنیم یا انتظار داشته باشیم که او قصد و نیتش را برایمان توضیح دهد, در حقیقت وظیفه ی خویش را, که همانا تفسیر چیزی است که می بینیم, منکر شده ایم. بنابر تمامی دلایل فوق,باید گفت که نیت گرایی شیوه نقادانه ضعیف و ناقصی است.

بعضی منتقدان معتقدند که, بیننده نباید توجهی به اظهارات عکاسان در مورد قصد و نیتشان کند, اما نباید تا این حد هم تند رفت. هنگامی که به اظهارات عکاس راجع به نیاتش واقف باشیم, می توانیم آنها را بخشی از محیط سبب ساز عکس و جزئی از مدارک تفسیر به شمار آوریم. ادوارد وستون دو جلد خاطرات نوشته است , دفتر یادداشتهای روزانه, که مطالبی را درباره او و آثارش آشکار می سازد. ناتان لیونز والن تراتنبرگ مجموعه های ارزنده ای منتشر کرده اند که اظهارات اولیه عکاسان را درباره برخی از اثارشان و راجع به عکاسی به طور کامل شامل می شود. در جامعه پرتحرک ما, عکاسان به کرّات سفر می کنند و در مورد نیت آثارشان توضیح می دهند, و گفته هایشان می تواند ادراک و ارزیابی کلی ما را نسبت به عکسهایشان افزایش دهد.

هرگاه عکاسی تفسیر خاصی را درباره عکسی خاص یا تفسیری کلی را در مورد کل آثارش عرضه داشت, این تفسیر صرفا به عنوان یکی از تفسیرهای ممکن و موجود تلقی خواهد شد. اگر قرار باشد این تفسیر معقول قلمداد شده پذیرفته شود , باید به نحوی مناسب عناصر موجود در عکس را تشریح کرده باشد و مانند هر تفسیر دیگر با معیارهای انطباق و همسویی سازگار باشد. ما باید تفسیر هنرمند را برهان به حساب آوریم و آن را بر همان پایه و اساس ارزیابی کنیم که سایر تفسیرهای عرضه شده را ارزیابی می کنیم. نباید تفسیری را, صرفا به این خاطر که هنرمند آن را ارائه کرده است, برتر و ممتاز بدانیم.

منبع : کتاب نقد عکس, در آمدی بر درک تصویر/ تری برت

مجهول

عکاس:سید مصطفی زمانی

نقد:

محمد جواد شفیعیان:

آنچه توسط مولف به تصویر کشیده شده, سادگی یک نگاه بر اساس کنکاش در فضاهای نامتعارف و آشنایی زدایی برای مخاطب است.
برای کم کردن تاثیر تیرگی های موجود در اینگونه ثبتها, اور اکسپوز (over expose) تعمدی, راه فراری برای تصویر گر است.
نقطه قوی سطح بدرستی و براساس بخش بندی طلایی قرار گرفته, و اهمیت بخشیدن به نسبتهای صحیح در ترکیب نکات پر رنگ این قاب هستند.
مجهول بودن زمان و مکان باعث می شود, علاوه بر تاثیر گذاری بیشتر, باعث غوطه ور گشتن مخاطب خویش در اتمسفر رمز آلود حاضر شود.
در جمع بندی کلی, خالق تصویر کوشیده با کاویدن در فضاهای جدید نوع نگاه خویش را نزد بیننده آن بسط و گسترش دهد, و جریان ذهنی خود را تا حد توان خود القائ کند.

امید امیدواری:

دگرگونی چهره‌ی واقعی هستی و رسیدن به زیبایی مدنظر هنرمند...

عکاس : سید مصطفی زمانی

نقد

سجاد حقگو :

بشر همواره سعی داشته تا از طرق مختلف رویاهای خود را با کمک قدرت تخلیل خویش حیات بخشد و ذهنیات آشفته اش را از دنیای پیرامون با جان مایه ای مفهوم گرا بر قلب هستی پیوند بزند.
در سرآمد آنها هنرمندان و به ویژه عکاسان قرار دارند که از دیرباز تا کنون کوشیده اند تا ذهن جهان را همچون اندیشه ی خود درگیر چیستی و واقعیت های پنهان در لایه های شگفت انگیز دنیایمان این اعجاز بزرگ خداوند کنند.
در اثر پیش رو هنرمند با یاری جستن از تغییرات هر چند کوچک در رنگ نور و سایه های موجود تصویری رویا گونه را ایجاد کرده که آن را از کالبد معمول خود جدا میسازد و فکر را به تامل بیشتر و عمیق تر وا میدارد.
حضور درختی تنومند که در زیر پرتو های طلایی خورشید میدرخشد و نمادی از ایستایی و مهربانی در زمین است. در مقابل کودکی را شاهدیم که سوار بر دوچرخه ی خود از کنار درختی که محکوم به ایستادن و استوار ماندن در مقابل تمامی تکاپوی پیرامون خود است میگذرد ...
این اولین جنبه ی وجود یک تباین عمیق در این اثر است!
شاخه های طلایی درخت که گویی جان یافته اند و به سمت کودک که نمادی از پاکی و معصومیت است شاخه دوانیده اند, درختانی که در پیش زمینه ی تصویر قرار گرفتنده اند, انگار شاهد و ناظر این پیوند بین انسان و کائنات هستند, نگاه کودک نیز به این شکوه و عظمت درخت پیش رو پر معنا و زیباست.

قرار گرفتن در موقعیت مناسب و کادری قابل قبول, تنظیم نسبتا خوب نور برای رسیدن به این فضای خاص, وجود رنگ که در القای حس نقش شایانی داشته, از نکات مثبت و قوت این عکس به شمار می اید.

سید ابراهیم پیره :

کادربندی هوشمندانه و مه گرفتگی که خیال انگیز بودن عکس را نشان می دهد و پسرکی که فارغ از هیاهوی دوران با نگاهی به افق های دور در پی آرزوهایش رکاب می زند و ما را به همراه رنگ های مرموز و سایه های وهم انگیز به داخل عکس می برد.

محمد حیدریان :

ویرایش و تایم عکاسی در نگاه اول بیننده, محسور کننده است.
کادربندی بسیار قوی است. بازی رنگ و نور بسیار زیبا و رویایی است. احساسی قوی در کار موج میزند. رویارویی درخت باوقار و عظیم, با آن برگهای درخشان، حالت کودک که انگار در برابر این عظمت شگفت زده و متحیر مانده، بسیار بدیع است.

انتقاد واژه ای بسیار پیچیده است و معانی متعدد و گوناگون دارد. در زبان زیبایی شناسان که درباره هنر و نقد هنر صاحب نظرند, و در زبان منتقدان هنر, انتقاد به اموری دامنه دارتر از داوری صرف دلالت دارد. موریس وایتس, زیبایی شناس علاقه مند به نقد هنر, برای کسب اطلاع بیشتر, با برسی اینکه منتقدان هنگام نقد هنر چه میکنند, به جستجوی وسیعتری دست زد. او برای نمونه تمامی نقدهایی را که در باره هملت شکسپیر نوشته شده بود مطالعه کرد, وایتس پس از مطالعه همه کتابهای نقد که در سالهای متمادی درباره هملت نوشته شده بود, به این نتیجه رسید که منتقدان وقتی نقد می نویسند یک یا چند مورد از موارد چهار گانه زیر را مد نظر قرار میدهند: انها اثر هنری را توصیف, تفسیر و ارزیابی میکنند, و درباره آن نظریه پردازی میکنند, بعضی از منتقدان اصولا به نقد توصیفی می پردازند, عده ای دیگر توصیف میکنند اما عمدتا به عنوان وسیله ای برای پیشبرد تفسیرهایشان, و تعدادی هم چهار مورد را به کار می بندند.

وایتس درباره نقد نتیجه گیری هایی می کند, مهمترین نکته اینکه هر یک از این موارد چهارگانه جانشین نقد می شود و ارزیابی الزاما بخش ضروری نقد نیست. او دریافت که منتقدانی هملت را, بی انکه در مورد آن داوری کنند نقد کرده اند.


عکاس : سید مصطفی زمانی

تماس

عکس : سید مصطفی زمانی

 نقد

سید ابراهیم پیره :

نگاه خاص آدمک ها و استفاده از بازی سایه های تشکیل شده در قاب شیشه و نگاه سرگردان آدمک اول و دستهایی که انگار برای گره خوردن پیش آمده اند ولی تلاشی برای رسیدن انجام نمی دهند و سایه هایی در گوشه و کنار عکس ما را با یک عکس مفهومی زیبا و معماگونه مواجه می کند که برای فهمیدن لایه های عمیق آن باید با دقت در المان های عکس خیره شد.

احسان قنبری فرد :

وقتی تماس به لمس تبدیل میشود، معنا عمیقتر شکل میگیرد, شبیه آنچه میکل آنژ بر سقف سیستین تصویر کرده بود, جان بخشیدن با یک لمس...


پرنده نماد کسی است که رفته است. فضای کلی عکس در جهت تولید و تداعی حس مرگ و سرمای زمستانه ای که این احساس را تشدید میکند می کوشد. کنتراست بالای عکس تضاد لازم میان عناصر و زمینه را ایجاد کرده است. فضای واقع گرایانه را در تصویر شکسته است و سرمای موجود به همراه وجه حسی موجود به خوبی القا و برداشت می شود. ترکیب بندی عکس با توجه به جاگیری خوب عناصر قابل توجه و زیبا است.

عکس : سید مصطفی زمانی

نقد : خانوم شکوفه بیاتی